محل تبلیغات شما

 

r865647_photo_2020-02-28_00-35-56.jpg


.
✳️‍ در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. 

چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود.
دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. 
کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز آقا مهدی است.
✴️ آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟
 شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ 

✳️ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
گفت: زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودشم اومده جاش.

✴️ اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار و قسم کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشنوند.
رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود. 

حالا بعد از این عزیزان با اخلاص ما چه کرده اییم؟؟؟!!!!

من افسانه نیستم...

انواع سبزی و عکس آن

آقا ,رفتگر ,مهدی ,رو ,محله ,همیشگی ,آقا مهدی ,رفتگر همیشگی ,اینجا چیکار ,چیکار میکنی؟ ,بهش مرخصی ,اینجا چیکار میکنی؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دفترچه یادداشت من